- کسی میتونه حتی از طریق زورگویی بهت نشون بده که به تو توجه میکنه
s1.e3
- وقتی کسی چیزی از شما میخواد، اگه زودتر بهش بدید، دست از سر شما برمیداره. اما اگه گرسنه نگهش دارید(معطل) ، باعث میشه به ساز شما هم برقصه.مثل التماس کردن خانواده قربانی ها در جنایات
s1.e4
فصل دو-قسمت 2 ، اون جایی که لستراد از صاحب مهمانخانه اعتراف میگیره چرا انقدر گوشت اضافی برای رستوران گیاهخواری شون خریده، جان و لستراد چند ثانیه زودتر میان بیرون. تو راه جان به لستراد میگه :
- اون(شرلوک) برخلاف ظاهرش خیلی از حضور تو خوشحاله.یه خوشحالی پنهان
- فک کنم بخاطر اینکه دوست داره چهره های قدیمی توباره بهم بخورن. بخاطر .بخاطر.
- اختلال آسپرگر اش.
اما اختلال آسپرگر چیه؟
سندرم آسپرگر یک نوع اختلال رشد عصبی یا نوروبیولوژیک میباشد که با مشکلات قابل توجه در ارتباط بین فردی و ارتباط غیرکلامی، مشخص میشود،
سندرم آسپرگر به صورت شکل ملایمی از طیف اوتیسم شمرده میشود، و وجه تمایز آن، حفظ مهارتهای تکلمی و هوش معمولی است. افرادی با این سندرم ممکن است دارای یک یا چند مورد از ویژگیها باشند:
روابط اجتماعی ضعیف، رفتارهای وسواسی و تکراری، خویشتن-محوری، تفکر منطقی و
غیرعاطفی، علایق متمرکز، یادگیری آسانتر زبانهای ثانوی و کمبود در
تواناییهای حرکتی.
(ممکن است تواناییهای حرکتی به طور محدودی کامل نشود و
در طرز راه رفتن یا انجام فعالیتهای حرکتی پیچیدهتر مثل راندن دوچرخه یا
توپ بازی مشخص شود.)
افراد مبتلا به این سندرم، در روابط اجتماعی بسیار
ضعیف هستند اما معمولاً اختلال یادگیری ندارند.
کودکان مبتلا به آسپرگر تنها به یک موضوع علاقه نشان میدهند و تمایل دارند همه چیز را در ارتباط با آن موضوع واحد بدانند و راجع به دیگر مباحث کمتر صحبت میکنند؛ بنابراین این کودکان به دلیل مهارتهای اجتماعی ضعیف و دامنه محدود علایق از دیگران جدا میشوند و برقراری ارتباط با سایرین را با رفتار غیر متعارف و نامناسب خود یا در خواست صحبت کردن، تنها راجع به یک موضوع خاص، غیرممکن میسازند.
همه ویژگی های یاد شده در شرلوک وجود داره.
رفتار وسواسی و تکراری مثل نواختن ممتد ویلون. یادگیری زبان ثانوی مثل زبان صربستانی که وقتی مایکرافت گفت تو دو ساعت یادگرفتم، بهش گفت کند شدی!
تنها کمبود توانایی حرکتی تو شرلوک دیده نمیشه و باقی موارد هم مثل روز روشنه!
با این اوصاف شرلوک نه تنها اختلال شخصیت ضداجتماعی داره، که بلحاظ فیزیکی و عصبی هم اختلال دوری از جمع رو داره
یعنی عامل وراثت و محیط هر دو در شرلوک جمع شده.
جان ، بعد از اون ضربه روحی تو جنگ، هیچ روشی برای برگشتن به زندگی پیدا نکرده بود .
تا اینکه شرلوک رو پیدا میکنه و بخشهای جذابی از زندگی نشون میده که هیچ وقت تجربه نکرده بود.
شرلوک جان رو به زندگی برگردوند. اما دوباره ازش گرفت.
وقتی بعد از چند سال، دوباره روبروی همون روانشناس نشست و گفت منبع حال خوب این سالهاشو از دست داده و همون شکستها ، این بار چندبرابر بهش مستولی شده، واقعا درد کشیدم. چون میفهمیدمش و این چرخه معیوب رو تجربه کرده بودم و تو اوج زمانی که باید "زندگی" میکردم، دوباره روبروی مشاور نشستم و حرفایی زدم که منو پرت میکرد چند سال قبلم.
ولی وقتی تو فصل بعد معلوم شد همه اش دروغ بوده و این برگشت شرلوک یه جورایی برام تخیلی اومد، یکی از رشته های پیوند من با این سریال گسسته شد.
درباره این سایت